پاتوق

کدام سخت تر است ؟ بیدار کردن کسی که خواب است یا بیدار کردن کسی که خواب می بیند که بیدار است . «سورن کی یر کگارد»

پاتوق

کدام سخت تر است ؟ بیدار کردن کسی که خواب است یا بیدار کردن کسی که خواب می بیند که بیدار است . «سورن کی یر کگارد»

دانشگاه زنده است ( ۱۵ آذر ۱۳۸۵ )

چهارشنبه بود . فقط ساعت ۱  کلاس جبرانی آناتومی داشتیم . من ساعت ۱۰ واسه شرکت در همایش « نیم قرن فریاد برای آزادی » به تالار فردوسی دانشکده ادبیات می رفتم . از روز پیش خبر هایی شنیده بودم ٬ انگار نیروهای انتظامی و حراست هم خبرهایی شنیده بود . در دانشکده ما کاملا بسته بود در اصلی هم بسته بود .من مجبور شدم از در فنی وارد بشم که اون هم نیمه بسته بود و یک نفر یک نفر و با چک کردن کارت دانشجویی راه می داد . به همایش رسیدم .

همایش تمام شد . به سمت دانشکده داروسازی می رفتم که شلوغی جلوی دانشکده فنی رو دیدم . جمعی از دانشجویان کُرد بودند که در اعتراض به تبعیض جمع شده بودند و شعار هایی به زبان کردی می دادند . کمی بعد از سمت در اصلی گروهی با پلاکارد های قرمز رنگ به سمت دانشکده فنی آمدند . پلاکاردها حاوی مطالبی از جمله « وزیر بی لیاقت استعفا استعفا »  « سوسیالیسم یا بربریت » « آزادی ٬ برابری » « ما مگر چه می خواهیم جز آزادی » بود . عده ای عکس های سیاه و سفید احمدی نژاد را برعکس و پاره در دست داشتند و شعار هایی از جمله « محمود احمدی نژاد بانی تبعیض و فساد » « وزیر بی لیاقت استعفا استعفا » « زندانی سیاسی آزاد باید گردد » و ... می دادند .جلوی دانشکده فنی شلوغ شد و سخنرانی های مختلفی قرائت شد . پس از پایان سخن رانی ها دانشجویان با خواندن ترانه های « ای ایران » و « یار دبستانی من » به سمت در اصلی حرکت کردند . در اصلی بسته بود و پلیس ها جلوی در ردیف ایستاده بودند .شعار ها به « پلیس به این بی غیرتی هرگز ندیده ملتی » و « می کشم می کشم هر که برادرم کشت » تغییر کرد . دانشجویان پس از مدتی به سمت در دانشکده فنی که کاملا بسته شده بود حرکت کردند و در مقابل این در شعار دادند . این دفعه علاوه بر شعار های قبلی شعار « دانشجو کارگر اتحاد اتحاد » هم داده می شد . پلیس جلوی این در هم بود . دانشجویان باز هم به سمت در اصلی حرکت کردند . این دفعه جلوی در اصلی اتوبوس هایی را حایل دید مردم رهگذر کرده بودند . جمعیت به جلوی کتابخانه مرکزی برگشتند و پراکنده شدند .

در این میان اختلاف نظر هایی بین دانشجویان وجود داشت از جمله روی این شعار « آزادی مساوات تحریم انتخابات » . من چیزی از برخورد فیزیکی بین دانشجویان با دانشجویان و حراست و نیروی انتظامی ندیدم . حتی زدن خبرنگاری که تلوزیون ایران گفته بود نه دیدم نه شنیدم . در ضمن احتمال ورود غیر دانشجو به دانشگاه تقریبا کم بود .

 

فیلم ( پسوند 3gp)

 

بچه مثبت ها عصبانی می شوند !

سه شنبه توی دانشگاه علوم پزشکی تهران اعتصاب شد ولی به شدت بی برنامه . می شه گذاشت به حساب کم تجربگی همیشگی علوم پزشکی ها . برنامه این اعتصاب نه از طرف انجمن اسلامی بود نه بسیج . دلیل اعتصاب افزایش قیمت غذا ها از ۷۰ تومن به ۱۰۰ تومن بود . دختر ها هم به شدت همکاری نکردند و همهشون رفتن غذاهاشون رو خوردن ( جز چند نفر ) فقط جمع شدن و نگاه می کردن .

من ترجیح دادم غذا رو بزارم زمین و روبروش بشینم روی زمین . بعضی ترجیح دادن غذار رو خالی کنند رو زمین و بعضی ترجیح دادن ظرف غذا رو بزنن توی شیشه سلف . بعضی گلدون های سلف رو شکوندن .

من نمی دونم کدوم کار اینجا درست بود . اعتراض آرام که توی ایران گمون نکنم به جایی برسه یا اعتراض مخرب که شاید خواب سنگین مسئولین رو بپرونه . جالب اینجاست که در واقع هیچ اقدامی از طرف دانشگاه وحراست انجام نشد و در آخر هیچ کس هیچ جوابی به هیچ کس نداد و بچه ها خود به خود پراکنده شدن .

غذا مرغ بود . یه سوال واسم پیش اومد . چند تا مرغ الکی مردن ؟

در خوابگاه گاهی بخواب

سلام ...

این مدت که نبودم درگیر آوردن کامپوترم به خوابگاه و نصب اینترنت اتاق بودم .

آره اتاقمون توی خوابگاه اینترنت داره به چه توپی . سرعت ۱۰۰ کیلوبایت بر ثانیه !! . سرعت انقدر زیاده که تلوزیون رو هم از طریق اینترنت نگاه می کنیم و در همین راستا و برای اثبات عقده اینترنت پر سرعت من شبانه روز توی اینترنت مشغول دانلود هستم . کلاس ها هم به شدت شروع شده و دیگه درس ها جدی شده . فکرشو بکن برای آناتومی باید بریم بالای سر جسد و تیکه تیکه اش کنیم .


این تبلیغ های برچسب انرژی رو حتما همتون دیدید . مثل اینه که یه قاتل به آدم بگه قتل نکن . وقتی توی مراکز دولتی وسایل پر مصرف خریداری و مصرف می شه چرا برای مردم تبلیغ استفاده از وسایل کم مصرف رو می گذارن . نمونه اش توی اتاق ما یه یخچال با مصرف F   ( یکی مونده به آخر ) گذاشتن . این فقط محدود به اتاق ما نیست و محدود به یخچال هم نیست .

یک روز خوش برای موز ماهی ها

یکشنبه نوبت ثبت نامم بود . نزدیک ۱۵ تا فرم بهمون دادن که پر کنیم و همشون هم اطلاعات تکراری می خواستن . خلاصه انقدر از این میز به اون میزمون کردن که نگو و نپرس .

سال بالایی ها مهربون بودن و تور لیدر نشون دادن دانشکده شده بودن و حسابی ما رو گردوندند . من هم از همون اول بسیج دانشگاه رو تحریم کردم و اون قسمت از تور رو پیچوندم و با رییس انجمن اسلامی طرح دوستی ریختم .

دانشکده هم که حسابی جدی گرفته بود ها . روز اول و دوم ثبت نام ازمون امتحان زبان گرفتن و خودشون واسه ترم اول ۲۰ واحد انتخاب کردن و دادن به خوردمون و از اونجایی که من عمرا نمی تونم از دست ریاضیات خلاص بشم یه ریاضیات هم توش چپوندن ( برای اثبات قانون مورفی )

خوابگاه هم که گذاشتنون کوی دانشگاه تا یک کم باتوم بخوریم . ۱ اتاق فنقلی با ۴ تخت که هنوز هم اتاقی ام رو ندیدم در یکی از بدترین ساختمان های خوابگاه علوم پزشکی برای سال اولی ها تا حسابی حال کنن . البته خدا رو شکر از تعریف هایی که در باره خوابگاه های دیگه شنیدم خیلی بهتر بود و در عین شگفتی یخچال نو داشت ( البته به همت بابا که این یخچال رو تور کرد )

کامپیوتر جونم هم گذاشتم خونه خواهرم اینا که گاه گاهی ببینمش