پاتوق

کدام سخت تر است ؟ بیدار کردن کسی که خواب است یا بیدار کردن کسی که خواب می بیند که بیدار است . «سورن کی یر کگارد»

پاتوق

کدام سخت تر است ؟ بیدار کردن کسی که خواب است یا بیدار کردن کسی که خواب می بیند که بیدار است . «سورن کی یر کگارد»

۳ روز به صدای باران گوش کن ٬ بگذار تنفرهایت فوران کنند

از انسان شرطی متنفرم که خود را به حیوانی تبدیل کرده .

از انسانی که تحجر ذهنش٬ سرش را سنگین کرده متنفرم .

از انسانی که جبهه ای انتخاب می کند٬ تا ابد در آن می جنگد و به باطل بودن چنگش فکر نمی کند ٬ فکر نمی کند حق با کیست؟ نمی داند جبهه جایی است که خودش باشد نه خودش ٬ جایی که جبهه باشد .

متنفرم از انسانی که فکر را فقط برای انتخاب به کار می برد ٬ نمی داند که جای اصلی تفکر در ادامه دادن است ٬ نمی داند ادامه می دهیم نه به خاطر اینکه ابتدا این را انتخاب کردیم ٬ به خاطر اینکه هنوز می دانیم که درست انتخاب کردیم .

متنفرم از انسانی که فکر کردن را فقط برای انتخاب مجاز می داند .

متنفرم از انسانی که به جای جدا شدن از جبهه ای که می داند باطل است به فلسفه چینی برای ماندن می کند و از اعتراف به اشتباه می هراسد .

متنفرم ار انسانی که انتخاب را پایان تفکر می داند ٬ جنگی آغاز می کند ٬ مقدس مآبانه می جنگد ٬ بر حق سرپوش می گذارد و هیچ چیز را ثابت نمی کند جز سنگ شدگی خود را .

متنفرم از انسانی که اندیشه اش مانند گِل می ماند ٬ شکل می گیرد ولی تغییر شکل نمی دهد.

متنفرم از انسانی که انتخابش را بر حق رجحان می دهد.

متنفرم از انسانی که می گوید من انتخاب کردم ٬ عاقلانه نبود ؟ ٬‌ می جنگم تا عاقلانه نشانش دهم . می گوید ترک راه احمقانه است و نمی داند ادامه دادن راه احمقانه تر .

متنفرم از انسانی که می داند این راه اش نیست ولی ادامه می دهد تا نشان دهد که می داند این راه اش است .

متنفرم از انسانی که از روی احساس ٬ منطق می سازد نه از روی منطق ٬ احساس

حالا راحت ترم .  

ها ... ایی بدآموزی که وگویی یعنی چه ؟

بعضی یادشان رفته که طنز همیشه بدی ها را به ما نشان می دهد . یک طنز اجتماعی نقاط ضعف جامعه را بزرگ می کند تا چشم های ضعیف ما بتوانند ببیننشان . یک طنز نمی تواند بد آموزی داشته باشد . در طنز ما به بدی ها می خندیم و بدی ها را تمسخر می کنیم .

یه سوال : وقتی در فیلم طنزی کسی پوست موز روی زمین می اندازد و کس دیگری سُر می خورد و ما می خندیم ٬ یعنی از فردا همه همین کار را می کنند ؟؟ نه

ما حتی می توانیم بگوییم « ادب را از که آموختی ٬ از طنز !!! » . البته یک طنز می تواند بی بار باشد ولی پیش نمی آید که بد آموزی داشته باشد. حتی می توانیم پا را فرا تر بگذاریم و بگوییم  طنز جنبه منفی ندارد . متهم گریخت و شب های برره را بررسی کنید . در متهم گریخت می توانیم بگوییم چیز آموزنده ای نداشت ( آیا با دیدن این سریال دیگر کسی از شهرستان به تهران نمی رود ؟!! ) ولی حتی اگر هیچ چیز برای گفتن نداشته باشد حداقل مردم را می خنداند . و شب های برره که به جرات می توانم بگویم بهترین طنز ایران بعد از انقلاب بوده ( از قبلش خبر ندارم ) . مردم برره نماد مردم ایران هستند و کیانوش نماد روشنفکران و متفکران ایران است که حرف های منطقی اش از نظر مردم برره دیوانگی است . مردمی که گویش ( نماد تفکرات ) خود را معقول و گویش معیار را نامعقول می دانند . به ما نشان می دهند ببینید داریم با روشنفکر هامان چه می کنیم ( وُیگولنزج همه شان تا بهار دیوانه وَشن ) . عقب مانده ایم نه به خاطر کمبود متفکر ٬ به خاطر قبول نداشتن متفکران .

جبران خلیل جبران به ما می گوید با متفکرانمان چه می کنیم : « بنگر ٬ مردی داستان خویش را فرا می آورد و در چهار راه ها می ایستاد ٬ و دستانش پر از گوهران بودند . و رهگذران را ندا می داد و می گفت : بر من رحمت ( و در واقع بر خود ) رحمت آورید و از من بگیرید . به نام خدا دستانم را خالی کنید و تسلایم بدهید . اما رهگذران تنها نگاهش می کردند و هیچ کس چیزی از دستان او بر نمی داشت » 

 شاید بعضی بگویند : فحش هایی که در شب های برره رد و بدل می شود بد آموزی دارد. نمی دانم از کی کلمه ای بی معنی که شما از موقعیت گفتنش می فهمید فحش است بد است که بد آموزی داشته باشد . می توانیم به این هم مثبت نگاه کنیم . دیدیم که جوان ها ( مخصوصا پسر ها ) برای شوخی به هم فحش می دهند ولی حالا از این کلمات بدون معنی خاصی استفاده می کنند . این جور بهتر است که به جای این که کسی به دیگری بگوید ...خل ٬ بگوید شُمپت.

 

 

یک تحقیق تاریخی - مذهبی !


۱ . در نقاشی هایی که در غارهای جنوب اونجا کشف شده آثار عجیبی بدست اومده که ذهن دانشمندان رو حسابی مشغول کرده . در این نقاشی ها مردی حضور داره که پارچه ای دور سرش پیچیده و احساس گرمی می کنه ! و اون طرف ترش دختری که کج و معوج می شه و نفس نفس می زنه ! ( البته بهتره بگیم که این غار نوشته ها به صورت انیمیشن هستش که نشانی از هنر بالای اون وقتی هاست ) . همه هاج و واج موندن که منظور از این نقاشی ها چه بوده

۲ . چندین سال بعد همون دانشمندان در حال رد شدن از کنار یک اثر تاریخی بودن که به یک کتیبه سنگی با خط سیخی بر خورد می کنند( که اتفاقا سر یکی از این دانشمندان در پی این برخورد می شکنه ) . همون دانشمند سرشکسته به نکته عجیبی در این کتیبه پی می بره . بعد از چندی تلاش شبانه روزی و غیره ٬ به متن این کتیبه پی برده می شود . متن این چنین بود : «£µ¶زĀشآ®@خِ÷÷ّûذ¾~$$ » .
 حال ترجمه را می نویسم :« مردی پارچه ای بر سر داشتندی و گرمی احساس می شوندی و در کنارش دختری گول مالنده حضور داشتندی که نفسش بالا نمی آیندی و غیبندی و ... و دلار »
دانشمندان انگشت اشاره به دهان مانندند که چه خبر هست .

۳ . دانشمندان برای گذراندن تعطیلات به ایتالیا رفتن . یکی از دانشمندان در حال نگاه کردن به مجسمه میکل آنژ به نکته ظریفی پی برد و برای بهتر پی بردن به این نکته ظریف دست به دامن  میکروسکوپ شد . در گوش چپ مجسمه شکلی حک شده بود که در آن مردی سرش را در پارچه ای پیچیده و قرمز شده و دختری هق هق می کند .

۴ . بعد از چند سال و اندی و سندی ٬ گروه دانشمند ما درحین نگاه کردن به تابلو شام آخر داوینچی بودن که متوجه شدند که اگر تابلو را برعکس کنند شکل مردی ظاهر می شود که پارچه ای دور سرش پیچیده شده و از شدت گرما یقه خود را که بیخ تا بیخ بسته بوده را می گشاید و دختری خس و خس کنان نفس می کشد و هی تغییر رنگ می دهد و معلوم می شود که به رنگ قرمز علاقه دارد . ( دانشمندان که کم کم از بی خبری داشتن می مردن اولین فرضیه خود را بیان کردن که به نظریه «یک زن - یک متر پارچه» مشهور شد )

۵ . بعد از چند و کلی سال بعد در چنین روزی که دانشمندان در ایران به سر می بردند بر حسب تصادف ( که چند کشته و زخمی بر جای گذاشت ) تلوزیون روشن شد و از قضا کانال ۲ هم بود . و دانشمندان که کلا همگی بیکارند نشستن و تماشا کردند . دیگر کم کم داشتند حوصله اشان از برنامه های بی بار تلوزیون خسته می شدند که نگهان صدایی عجیب از کانال ۲ پخش شد به این مضمون « یو اِ‌ اِ اِ هو ه هو » . بله درست حدس زدید . سریال او یک فرشته بود رو گذاشته بود تلوزیون . پس از اتمام این سریال دانشمندان در پوست خود نمی گنجیدند چون بالاخره کشف کردند چه خبره .

و نتیجه نظریه «آخوند و شیطون» شد . البته در گروه دانشمندان تفرقه ایجاد شد . عده ای می گفتند ببین آخوند چیه که شیطون از دستش فرار می کنه و عده ای گفتند هر وقت دیدی آخوندی گرمشه اولین زنی که دیدی از خونه پرت کن بیرون . البته در بعضی نتایج هم اتفاق نظر وجود داشت که یکی این بود . که جدیدا شیطان به دنیای مادی پا می زاره و می خواهد یک کمی هم در این دنیا حالی به خودش بدهد . پس اگر خوشتیپ هستید و با زنی تصدف کردید فلنگ را هر چه زود تر ببندید و وقتی بستید دیگر باز نکید 
در سال ۲۰۰۶ نوبل شیمی ! به کارشناس مذهبی این فیلم به خاطر کشف ماهیت فیزیکی شیطان تعلق گرفت .
در همون سال ها هم اسکار بهترین جلوه های ویژه به این فیلم اهدا نشد تا دلشون آب بشه
بهترین شبکه سال هم شبکه ۷ به خاطر پخش جنگ برفک ها و نشان ندادن این سریال انتخاب شد .
مسئولان کتاب رکورد های گینس هم به خاطر اینکه حالی به ایران داده باشند اسم ایران را همین طوری ثبت کردن