نرگس
یکشنبه 11 اردیبهشتماه سال 1384 ساعت 11:16 ب.ظ
امیر جان! تو رو خدا اینقدر خودتو اذیت نکن الان تو تو شرایطی نیستی که با این حس کلنجار بدی. فکر دوماه دیگه باش. تا حالا اینهمه زحمنت کشیدی. خرابش نکن. این هم واسه خودت بهتره هم واسه بهار... ببین عشق باید باعث پیشرفت بشه. عشق باید روز به روز ادم رو زندگی و زندگی کردن امیدوار تر کنه... عشق خیلی عمیق تر از اینه که بخواد بیاد ماها رو از پا در بیاره.. بدون این حست از عشق نیست... یه چیزی ضد عشقه... میخواد از پا درت بیاره... بهش اجازه نده بذار عشق خودشو نشون بده... با فعالیت و امیدوار بودن عشقو تو خودت قویتر کن. مطمئن باش اگه عشق رو قویتر کنی خیلی زود به اون چیزی که میخوای میرسی
مرسی نرگس جان که به فکر من هستی و بهم روحیه می دی . الان فکر می کنم راحت تر هستم ... درسته اون حس ۱ روز پیشرفت من رو خراب کرد ولی امروز که کمی بهترم همون حس باعث شد که جوری درس بخونم که تا حالا سابقه نداشت . همیشه می شنیدم که شمع امید شمع عشق رو دوباره روشن می کنه ولی این دفعه واسه من عشق ٬ امید رو زنده کرد
امیر من همینطور داره اشکم میاد... امیر من نمی دونم فردا بیدار می شم یا نه... امیر من نمی دونم دیفرانسیل رو چه طوری می نویسن... امیر وضع من خیلی خرابه خراب تر از اون چیزی که خودم فکر می کردم... امیر تا من هستم منو داری نزدیکت نیستم ولی... امیر من نه تنها هیچ کس رو ندترم هیچ چیزی ندارم... هیچی نیستم... نرگس اشتباه می کنی یا می خوای الکی امید بدی... اگه ندیدیم همدیگرو خداحافظ
بابک منو ببخش که ناراحتت کردم . بابک اگه اون موقع پهلوت بودم پیشت راحت می تونستم گریه کنم چون می دونم حرف منو می فهمی و باور داری . باور کن اون موقع یه لحظه خواستم پیش تو باشم تا بتونم واست درد دل کنم . باور کن تو تنها کسی هستی که می تونم جلوش گریه کنم ٬ کاری که خیلی وقته جلوی کسی نکردم خداحافظی نکن . تابستون حتما می آم پهلوت .
نرگس
دوشنبه 12 اردیبهشتماه سال 1384 ساعت 11:14 ب.ظ
سلام از اینکه به وب من سر زدی ممنون اما واقعا چی نوشته بودی هیچ چیز بدتر از این نیست که هر روز با یک نفر صمیمی تر بشی و بعد مطمئن باشی که به روز جدایی هم نزدیک تر می شی... واقعا ای کاش با هم هیچ ارتباطی نداشتیم اون موقع فراموش کردن راحت تر بود اما ... بهرحال برات در هر دو مورد ارزوی موفقیت می کنم
[ بدون نام ]
شنبه 17 اردیبهشتماه سال 1384 ساعت 03:03 ب.ظ
با نرگس خانم موافقم ... عشق آدمو به اوج میرسونه... قوت میده...امید میده... با آقا مهدی هم موافقم !!! که ای کاش ارتباطی رو شروع نکنیم.... که به قیمت زندگیمون تموم شه.....
آره اگه می دونستم آخرش اینه ٬ من هم شروع نمی کردم ولی مشکل اینجاست که هیچکی آخرش رو نمی دونه راستی شما چرا اسمتون و آدرس وبلاگتون رو ننوشتید تا بهتون سر بزنم ؟
امیر جان!
تو رو خدا اینقدر خودتو اذیت نکن
الان تو تو شرایطی نیستی که با این حس کلنجار بدی. فکر دوماه دیگه باش. تا حالا اینهمه زحمنت کشیدی. خرابش نکن. این هم واسه خودت بهتره هم واسه بهار... ببین عشق باید باعث پیشرفت بشه. عشق باید روز به روز ادم رو زندگی و زندگی کردن امیدوار تر کنه... عشق خیلی عمیق تر از اینه که بخواد بیاد ماها رو از پا در بیاره.. بدون این حست از عشق نیست... یه چیزی ضد عشقه... میخواد از پا درت بیاره... بهش اجازه نده بذار عشق خودشو نشون بده... با فعالیت و امیدوار بودن عشقو تو خودت قویتر کن. مطمئن باش اگه عشق رو قویتر کنی خیلی زود به اون چیزی که میخوای میرسی
مرسی نرگس جان که به فکر من هستی و بهم روحیه می دی . الان فکر می کنم راحت تر هستم ... درسته اون حس ۱ روز پیشرفت من رو خراب کرد ولی امروز که کمی بهترم همون حس باعث شد که جوری درس بخونم که تا حالا سابقه نداشت . همیشه می شنیدم که شمع امید شمع عشق رو دوباره روشن می کنه ولی این دفعه واسه من عشق ٬ امید رو زنده کرد
امیر من همینطور داره اشکم میاد... امیر من نمی دونم فردا بیدار می شم یا نه... امیر من نمی دونم دیفرانسیل رو چه طوری می نویسن... امیر وضع من خیلی خرابه خراب تر از اون چیزی که خودم فکر می کردم... امیر تا من هستم منو داری نزدیکت نیستم ولی... امیر من نه تنها هیچ کس رو ندترم هیچ چیزی ندارم... هیچی نیستم... نرگس اشتباه می کنی یا می خوای الکی امید بدی... اگه ندیدیم همدیگرو خداحافظ
بابک منو ببخش که ناراحتت کردم .
بابک اگه اون موقع پهلوت بودم پیشت راحت می تونستم گریه کنم چون می دونم حرف منو می فهمی و باور داری .
باور کن اون موقع یه لحظه خواستم پیش تو باشم تا بتونم واست درد دل کنم .
باور کن تو تنها کسی هستی که می تونم جلوش گریه کنم ٬ کاری که خیلی وقته جلوی کسی نکردم
خداحافظی نکن . تابستون حتما می آم پهلوت .
خوشحالم
سلام
از اینکه به وب من سر زدی ممنون
اما واقعا چی نوشته بودی هیچ چیز بدتر از این نیست که هر روز با یک نفر صمیمی تر بشی و بعد مطمئن باشی که به روز جدایی هم نزدیک تر می شی... واقعا ای کاش با هم هیچ ارتباطی نداشتیم اون موقع فراموش کردن راحت تر بود اما ...
بهرحال برات در هر دو مورد ارزوی موفقیت می کنم
با نرگس خانم موافقم ... عشق آدمو به اوج میرسونه... قوت میده...امید میده... با آقا مهدی هم موافقم !!! که ای کاش ارتباطی رو شروع نکنیم.... که به قیمت زندگیمون تموم شه.....
آره اگه می دونستم آخرش اینه ٬ من هم شروع نمی کردم ولی مشکل اینجاست که هیچکی آخرش رو نمی دونه
راستی شما چرا اسمتون و آدرس وبلاگتون رو ننوشتید تا بهتون سر بزنم ؟
لعنت به این روزگار!
چی بگم
سلام امیر جان
امیر من منظوری نداشتم عزیز
فقط وقتی نوشتم رو خوندم خیلی ناراحت شدم
لحظه های شیرینی داشته باشی
برای تمام لحظه هات دعا می کنم
سلام خوبی . وبلاگت خیلی قشنگ شده . منو یادت می یاد :) سهیل ام . از وبلاگ لاو یو . کم پیدایی . دوست داشتی یه سر بیا . خوشحال میشم . دوست دارم ..سهیل