تقلب مدرن به شکست انجامید :
امروز امتحان ادبیات پایان ترم داشتیم . خلاصه وسط های امتحان بود که صدای داد معاون از بلندگو بلند شد که هر کی موبایل همراش هست خودشو تسلیم کنه و بعد سر و کله کچل خودش با یه گونی موبایل پیدا شد و موبایل ها رو جمع کرد و گفت آخر جلسه بیاید بگیرید . بعد از امتحان هر چی منتظر احسان ( دوست صمیمیم ) شدم پیداش نشد که نشد . رفتم تو سالن دنبالش که دیدم مدیر به قول خودشون مرکز و به قول ما طویله داره می بردش دفتر خودش بعد وقتی به دنبال دلیل این واقعه گشتم ناگهان دریافتم :
این رفیق ما که بهش می گیم سوپر هیومن اسپید ( super human speed ) اون رگ سوپر منیش گل کرده . انگار یکی از دوستان که نامشان به خاطر مشکلات امنیت ملی هنوز فاش نشده وقتی سوپرمن قصه ما داشته از سر جلسه بیرون می اومده این بابا بهش گفته یه sms از نظر مالی نا قابل ولی از نظر عاطفی در خور توجه بهش بفرسته و یک بیت غزل حفظی با بارم ۱ نمره از استاد بی چون و چرای ادبیات خراسانی ٬ استاد مهرداد اوستا ٬ را در آن نهاده و به وسیله این پیک ۲۰۰۵ ٬ نسیم صبای «عصر معراج پولاد و اصطکاک فلزات» ٬ که از هر جانبی می وزد به دوست نامبرده تقدیم کند ولی در بین راه چشمان تیزبین و همیشه در خدمت بشریت یعنی خدمتکار ناپایه مرکز که مطمئنا به این تکنولوژی آگاهی کامل دارند ناظم کچل ما صدا زد که آی بیا اوضاع قاراش میشه . خلاصه من که در مرکز امام خمینی شیراز خرم خیلی واسه مدیر ناظم می رفت به میانجی گری دو طرف اختشاش شتافتم و تخفیفی هر چند ناچیز از درگاه مدیرمون گرفتم که بابا سخت نگیرید . اول واسه این که بترسوننش گفتن ۲ دوره از امتحانات محروم می کنیم ( این یعنی امسال کنکور هوتوتو ) و بعد مجازات به صفر شدن درس شیرینه ادبیات نزول کرد( و این یعنی برو حال کن یه ۲۰ روز دیگه بیا دوباره امتحان ادبیات بده ) در این بین مادر بنده هم به ما پیوست و تصمیم گیری در این باره به ۲ روز بعد واگذار شد ( و این یعنی این که شتر دیدی ندیدی البته بدون در نظر گرفتن احتمال جو گیر شدن مدیر )
قابل به عرض است که بنده با استفاده از همان روش های سنتی قریب به ۵ نمره را به بقلی رسوندم .
نتیجه گیری :
۱. هرگز از گوشی حجیم نوکیا ۶۶ کتلت استفاده نکنید .
۲. هرگز اطلاعات افراد دیگر درباره تکنولوژی روز دنیا را دست کم نگیرید حتی خدمتکاران
۳. هیچ گاه تکنولوژی جای سنت های اصیل و ریشه دار را نمی گیرد
۴. در هنگام فرستادن تقلب سه نکته اساسی را فراموش نکنید ۱. تابلو نباشید ۲. زابلو نباشید ۳. خسته نباشید
۵. دارم به خودم تلقین می کنم خوشحالم
اعلام :
احسان : از اصحاب من ٬ملقب به سوپر هیومن اسپید ٬ اصغر ٬ اضغذ(معرب در معرب واژه اصغر)
دوستان : ناشناس
مدیر : ملقب به یه دست صدا نداره(طفلکی یه دستش رو از دست داده ٬بابای سرطان بسوزه)
من : امیر
ناظم : ملقب به کچل (طفلکی یه دسته از مو هاش رو از دست داده ٬بابای ژن طاسی بسوزه)
ناظم رشته ریاضی مرکز پیش دانشگاهی امام خمینی : نامبرده اصلا در این ماجرا دخالتی نداشته و من همین طوری پای ایشون رو به وسط کشیدم و ایشان ملقب به آفتاب پرست هستند( دلیلشم نمی دونم )
امام خمینی : بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران
مرکز امام خمینی : نام پیش دانشگاهی ای در شیراز واقع در میدان معلم ٬ پشت کتابخانه دانش آموز که روزهای فرد دخترونه هست ( کتابخونه رو گفتما نه مرکز )
جالب مینویسی...بر عکس خیلی از وبلاگا از خوند متنات خسته نشدم...
چه خدمتکار باحالی داشتین شما دیگه!
سلام امیر جان
خوفی
شیطون شدی شیطون (;
ممنون از نظر قشنگت خیلی خوشم اومد خیلی خوب گفتی
پسرم تقلب کار خوفی نیستش ((:
خواستی هم تقلب کنی همون سنت های اصیل خوف ترتره باور کن (;
ممنون مادرم ...نه ببخشید ٬ ممنون مادربزرگ ...
من که تقلب نکردم ٬ من تقلب دادم . نترس عزیزم ٬ ما توی این مسائل مو سفید کردیم. هر کی این وسط گیر بیوفته داداش امیرت گیر نمی افته
ممنون امیر جان ممنون از محبتت یه دنیا ممنون
لحظه های شیرینی داشته باشی
برای تمام لحظه هات دعا می کنم
۲-۲ مساوی !!!
دارم واست :دی
سلام سلام من دوباره اومدم:D
هر چی دنبال قاصدک بدوی نمی تونی بگیریش باور کن ;)
چقدر خوشگل بودش اون متنت مرسییییییییییییییییییی
http://www.taranehha.ws/oflash/habib_heyayatdel.php
من تسلیمم قاصدک جون.
فقط می آم گل مساوی رو می زنم آبروم نره
باور میکنی امیر دلم واسه یه تقلب اساسی تنگ شده. از موقعی که رفتم دانشگاه شاید فقط یه بار تقلب کردم شاید هم دوبار. از بس سوالا سخت بود و وقت کم همین که اونایی که بلدی مینوشتی وقت تموم میشد. حالا بماند که اگر هم میخواستی تقلب کنی تا اولین شخص در دسترس اینقدر فاصله داشتی که قبل از اینکه نگاهت یا صدات یا مسیجت برسه اونور استاده گرفته. یادمه یه بار اومدیم با پاک کن تقلب کنیم از اینور کلاس دوستم پاک کن رو انداخت واسه اون یکی اما نمیدونم دستش کج بود یا نشونه گیری اش اشکال داشت رفت کنار پای استاد دی::)))) اینقدر خندیدیم که استاده هم خنده اش گرفته بود. اما دوران دبیرستان امتحان بی تقلب نمیشد که... خوش باشید
تمرین نشونه گیری بکن . فردا اومدیم و خواستی یه بشقاب پرت کنی طرف سر شوهرت بعد یهو بخوره تو سر مادر شوهرت بد میشه ها . ببین کی بهت گفتم . امیدوارم دیگه واسه کارشناس ارشد شدن بتونی تقلب کنی
تقلب دوس دارم .... ولی قبل از فروخته شدن ....
درود
داستان موبایل و امتحان شما را خواندم
نمی دانم به عادت دیرینه وبلاگ نویسان برای نظر دهندگانتان نظر می دهید یا خیر؟
دوست عزیز گمان می کنم پسورد وبلاگ بلاگ اسکاتیم را گم و فراموش کرده باشم ولی یافتن ان کار زیاد سختی نیست از شما می خواهم در درست کردن قالب و بویژه چگونگی لینک گذاشتن ـ(لینک وبلاگ در لینک دونی نه لینک در پست) به من کمک کنید والهی دکتر شوی
ببینم تو هنوز تو کف اون تقلب ندرن موندی؟
چرا نمی آپی؟!
چقدر زیاد نوشتی
من آفلاین بخونم اشکال نداره ؟
باشه حالا که گفتی ٬ آفلاین می خونم .
سلام
جالب مینویسی
موفق باشی
کجایی امیر. وقت کردی بد نیست اپ کنی ها... به جای اینکه بشینی با فلاسفه مشورت کنی تا واسه من راه حل پیدا کنی یه آپ کنی بد نیست دی::)))
مشتی کدوم شیفتی ؟
فامیلیت رو هم بگو شاید شناختیم
برای زیبا شدن وبتان یه قاب لازم داری که برو به
www.sheytounak.coo.ir
پیش ما بیا
سلام دوست عزیز منو به اسم تنها در شب لینک کن www.barsamb4.mihanword.com