پاتوق

کدام سخت تر است ؟ بیدار کردن کسی که خواب است یا بیدار کردن کسی که خواب می بیند که بیدار است . «سورن کی یر کگارد»

پاتوق

کدام سخت تر است ؟ بیدار کردن کسی که خواب است یا بیدار کردن کسی که خواب می بیند که بیدار است . «سورن کی یر کگارد»

زن و تازیانه

سخن دونی :

« به سراغ زن ها می روی ؟ تازیانه را فراموش مکن  . زرتشت چنین گفت »

این جمله از « نیچه » در اول داستان « زنی که مردش را گم کرده بود » از « صادق هدایت » اومده . البته خودش نیومده بلکه صادق هدایت از اون برای اول داستانش استفاده کرده . داستان از این قرار هست که دختری ۱۴ساله روستایی با عشقش ازدواج می کنه ولی شوهرش بعد از یه مدت خوش ٬ معتاد می شه و اون رو هر روز با تازیانه الاغ هاش می زنه و آخر شوهرش اون رو ول می کنه و او هم دنبال رد شوهرش رو می گیره و می فهمه که شوهرش به روستای خودش برگشته . وقتی زن سوار ماشین می شه پیش خودش فکر می کنه وقتی شوهرم رو دیدم اون چی کار می کنه ؟ حتما دوباره با تازیانه منو کبود می کنه ولی او حس می کرد که حتی دلش واسه تازیانه خوردن از دست شوهرش تنگ شده ولی وقتی می رسه شوهرش زن گرفته بوده و حتی پیش خانوادش انکار می کنه که شوهرش بوده و او رو با یه بچه طرد می کنه 
به نظر شما منظور نیچه چی بوده ؟ 



یه لامپ از چلچراغ :

مجله با حال چلچراغ در نظرسنجی از نویسنده ها ٬ محققان و مترجم ها در حال انتخاب کردن بهترین رمان های ایرانی هستند و این نظرسنجی هنوز هم ادامه داره اما تا آخرین شماره نتایج این طوری بود که :
۱. بوف کور ـ صادق هدایت ( ۱۴ رای )
۲. جای خالی سلوچ ـ محمود دولت آبادی ( ۱۱ رای )
۳. شازده احتجاب ـ هوشنگ گلشیری ( ۸ رای )
۴. سو و شون ـ سیمین دانشور ( ۷ رای )
۵. چراغ ها را من خاموش می کنم ـ رویا پیرزاد ( ۶ رای )

مجازی آباد :

حتما خیلی هاتون با اورکات دورانی گذراندین و حالا یا فیلتر شده یا هنوز دارید دورانی می گذرانید . من به هر دو دسته یه توصیه می کنم اون هم سایت ایرانی www.cloob.com هست که یه سایت فارسیه که به نظر من چیز زیادی از اورکات کم نداره و حتی برتری هایی هم نسبت به سایر سایت های مشابه خارجی داره . یکی از این برتری ها فروشگاه کتاب هست که با پست ٬ کتاب دلخواه شما رو به همه جای ایران و در تهران با پیک می فرسته و همین طور اخبار ایران و جهان هم داره و امکانات دیگه ای که خودتون باید ببینید .
این هم دعوتنامه برای عضویت در این سایت از طرف من



کتاب نامه :

نام کتاب : ورونیکا تصمیم می گیرد بمیرد  (veronika decides to die )
نویسنده : پائولو کوئیلو

این کتاب یکی از عینی ترین رمان های کوئیلوی مشهور هست که بسیار منطقی ذهنیت ما از  کلمه دیوانه رو رد می کنه و تصویر واقعا جالبی از این شخصیت ها جلوی ما قرار می ده .
این رمان داستان دختری به نام ورونیکا هست که از یکنواختی زندگی خودش ( که البته زندگی بدی نیست ولی یکنواخته ) خسته می شه و تصمیم به خودکشی می گیره ولی ...
داستان واقعا خوندنی هست . اگه اولش کمی گیج شدی اشکال نداره کم کم همه چیز جالب می شه . من که یه ضرب تمومش کردم .

« دیوانه بمانید . اما مانند عاقلان رفتار کنید . خطر متفاوت بودن را بپذیرید اما بیاموزید بدون جلب توجه متفاوت باشید »





نظرات 9 + ارسال نظر
من یکشنبه 6 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 01:08 ق.ظ http://pardismadhouse.blogsky.com

تا حالا اون داستانه رو نخوندم.. از همون جمله ی اولش بدم اومد.. چلچراغ رو هم یه ماهه نخریدم.. بنابراین کامنت بیخودی برات گذاشتم!

بابک یکشنبه 6 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 03:27 ب.ظ http://universe-love.persianblog.com

درود
می بینم که هم تایتل عوض شده هم نوشته ها. خیلی باحال بود.
اون لینک دونیه طولانیت کو؟
آهنگ هم خیلی قشنگه.
شاید ببینمت.
شاد و پیروز باشی.

الهام - بی نام پنج‌شنبه 10 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 01:09 ق.ظ http://eligoli.blogsky.com

سلام
بعد از مدتها اومدم اصلن نشناختم.
۱.معرفت رو نشون داده
۲.من از این کتابا فقط بوف کور رو خوندم که خیلی هم یه جوریم شد.
۳.اورکات ...
۴. داستانه قشنگه ؟

خوش باشی

لیموی صورتی پنج‌شنبه 10 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 09:42 ب.ظ http://www.pacific.blogsky.com

۱-تازیانه رو برای این باید با خودت ببری که به خودت بزنی...نه به زن...

۲-هیچ نظری ندارم...!

۳-ورونیکا اولین کتابی بود که از کوئلیو خوندم...
نمیتونم بگم قشنگترین کتابشه..اما یکی از بهتریناس...
دلم میخواد مثه زدکا باشم...
با شوک انسولینی پر بکشم...
همه چیز از آنجا شروع شد...
بنگرید که به شما توان آن میبخشم که ماران را لگدکوب کنید...و هیچ چیز هرگز به شما آسیب نخواهدرسانید....
(انجیل لوقا...باب ۱۰)

۱ . بابا بنده خدا نیچه نگفت که شلاق بزنید . فقط گفت ببرید
نیچه چون یه فیلسوف بوده باید به حرف هاش بیشتر دقت کنی . هنوز خیلی ها معتقد هستن که نیچه زن ستیز نبوده مثلا یکی از تعابیر این جمله اش اینه
وقتی لوسالومه عشق نیچه رو نادیده گرفت نیچه گفت:
"اگه این کثافت رو تبدیل به طلا نکنم درمانده میشم"
و نیچه این کار رو کرد!
"چنین گفت زرتشت" همون کیمیای نیچه بود! نیچه تونست رذیلت اخلاقی لوسالومه رو تبدیل به فضیلت اون بکنه! نیچه خواست لوسالومه رو پذیرفت و خودخواهی اونو خواست انسان برتر دونست!
درسته! شلاق نیچه همون عشق اون بود! و نیچه ی مهربان با فداکاری لوسالومه رو طلا کرد!
۳. می دونستم یه رمان خون دو آتیشه باشی . امیدوارم خودت هم یه روزی حتی از کوئیلو هم جلو بزنی . استعدادش رو داری

نیلوفر شنبه 12 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 05:28 ق.ظ http://to0otfarangi.blogsky.com

۱:ول کن اون نیچه رو! خودش خله! منم خل کرد با اون کتاب چنین گفت زردتشت اش!
۲:عاشق این کتاب پایولو ام! شاید از نظر خیلی ها بهترین نباشه! اما از نظر من خوندنی ترین کتاب اونه!
مخصوصا شخصیت عجیب ورونیکا و یا اون پسری که با هاش اشنا می شه....بعد از خوندن این کتاب فهمیدم اونقدرام که فکر می کردم دیوونگی چیز بدی نیست و البته منم چندان دیوونه نیستم!

نرگس دوشنبه 14 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 04:36 ب.ظ

به نظر من نیچه منظورش از این جمله اینه که تازیانه با خودتون ببرید چون میتونید خودتون رو با اون بزنید... از دست زنها..وقتی کار به جایی رسید که از جونتون سیر شدید میتونید حتی با اون خودتون رو حلق اویز کنید. وگرنه کسی حق نداره به هر دلیلی دست رو زن بلند کنه. زن عین گله باید نازش کنی و بوش کنی بذاریش رو طاقچه...بوف کور رو نخوندم اما نمیدونم چرا مدتهاست شماره یک رو داره...چراغها رو من خاموش میکنم هم به نظر من اصلا موضوع جذابی نداشت... اورکات رو هم ولش کن من مدتهاست ولش کردم...همین

نرگس جمعه 18 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 03:24 ب.ظ

کنکور چیکار کردی پسر...آزاد رو میگما

دخترک چهارشنبه 23 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 08:48 ب.ظ http://dokhtaraak.com

دوست عزیز زویا پیرزاد نه رویا

نازلی یکشنبه 10 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 10:25 ق.ظ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد