ور سنگ باشی ٬ بشکافمت و اگر برف باشی ٬ روانَت کنم ...
من نه آن گلم که از پای توانی ام انداخت
نه سرما شناسم و نه صخره
من نه آن خارم که خوارم پنداری
نه از سنگ ترسانم ٬ نه از برف
من از آن هراسانم که :
پاورقی ۱ : ادامه اش رو شما بگید .
مکان عکس ها : فارس - پیست سپیدان - زمستان ۸۴
این شعر از خودتون بود دیگه؟
جالب بود..سنگ و برف...تو نه گلی نه خار..پس چیی؟:دی
اصلا مهم نیست من چی ام . مهم اینه که زندگی چیه
اونم اگه تونستی اسمش رو شعر بذاری از منه . که نظر من که شعر نیست
ای امیر سه روزه هی میام اینجا بلکه به ذهنم برسه ادامه اش بدم نمیشه... نمیشه دیگه...اومدم اعتراف کنم نمیدونم از چی میشه هراسان بود یعنی میدونم اما اینکه تو قالب شعری خودت بگم سخته... میدونی بدترین چیز برای اینکه بتونه یه موجود با اینهمه توانایی رو از پا دربیاره اینه که اصلا کسی نباشه که بخواد بخاطرش با برف و بوران و کولاک و اب و باد مبارزه کنه... یعنی تو بگیر انگار یک رستم باشی برای خودت اما هیچ دلیلی نباشد که بخاطرش بجنگی...
یه مشکلی پیش اومد عکس هایی که زده بودم نیومد . همین محرک رو می خواستی که بقیه اش رو تو قالبش بگی . کاملا درست گفتی . کسی نباشه که نگاهش کنه
یه سوال
شیعه هستی؟
بهتر بود اول می پرسیدی مسلمونم یا نه
درود.
خوبی؟ هی آپ کن تو باشه. من که تو رو می بینم. با پستت کلی حال کردم ولی خوب میدونی که چی خیلی منو جذب کرد!!!! بابا این کاره. فلن.
شاد و پیروز باشی.
زندگی گلزاری است به نام غم فریاد سیاهیست به نام آه رشته کوهی ایست به نام آرزو و رودخا نه ای است به نام عشق که به دریای صفا می ریزد زندگی یعنی عشق محبت امید آرزو که در آخر به بیابانی به نام ودا منتهی می شود
حق با توِ...اصلا می پرسم دینت چیه؟
خداپرست
تو چقدر بزرگ شدی.
که ... که ......... که ...............
من که از چیزی نمی هراسم .. نتونستم جای خالی رو پر کنم .. :)
عکسهای زیبایی بود دوست عزیز ...
من امشب تا سحر خوابم نخواهد برد
همه اندیشه ام اندیشه فرداست
وجودم از تمنای تو سرشار است
زمان - در بستر شب خواب و بیدار است
....هوا آرام ، شب خاموش ، راه آسمان ها باز
خیالم چون کبوترهای وحشی می کند پرواز
خار نباش هرچی می خواهی باش