پاتوق

کدام سخت تر است ؟ بیدار کردن کسی که خواب است یا بیدار کردن کسی که خواب می بیند که بیدار است . «سورن کی یر کگارد»

پاتوق

کدام سخت تر است ؟ بیدار کردن کسی که خواب است یا بیدار کردن کسی که خواب می بیند که بیدار است . «سورن کی یر کگارد»

لعنت به گاز ٬ لعنت به غم غربت

به مناسبت زاد روز صادق هدایت ( ۲۸ بهمن ماه ۱۲۸۱)

« در زندگی زخمهایی هست که مثل خوره در انزوا روح را آهسته در انزوا می خورد و می تراشد.این دردها را نمیشود به کسی اظهار کرد، چون عموما عادت دارند که این دردهای باورنکردنی را جزو اتفاقات و پیش آمدهای نادر و عجیب بشمارند و اگر کسی بگوید یا بنویسد، مردم بر سبیل عقاید جاری و عقاید خودشان سعی می کنند آنرا با لبخند شکاک و تمسخر آمیز تلقی بکنند -زیرا بشر هنوز چاره و دوائی برایش پیدا نکرده و تنها داروی آن فراموشی بتوسط شراب و خواب مصنوعی بوسیله افیون و مواد مخدره است- ولی افسوس که تاثیر این گونه دارو ها موقت است و بجا ی تسکین پس از مدتی بر شدت درد می افزاید. آیا روزی به اسرار این اتفاقات ماوراء طبیعی ، این انعکاس سایهء روح که در حالت اغماء و برزخ بین خواب و بیداری جلوه می کند کسی پی خواهد برد؟من فقط بشرح یکی از این پیش آمدها می پردازم که برای خودم اتفاق افتاده و بقدری مرا تکان داده که هرگز فراموش نخواهم کرد و نشان شوم آن تا زنده ام، از روز ازل تا ابد تا آنجا که خارج از فهم و ادراک بشر است زندگی مرا زهرآلود خواهد کرد- زهرآلود نوشتم، ولی می خواستم بگویم داغ آنرا همیشه با خودم داشته و خواهم داشت.من سعی خواهم کرد آنچه را که یادم هست، آنچه را که از ارتباط وقایع در نظرم مانده بنویسم، شاید بتوانم راجع به آن یک قضاوت کلی بکنم ؛ نه،فقط اطمینان حاصل بکنم و یا اصلا خودم بتوانم باور بکنم - چون برای من هیچ اهمیتی ندارد که دیگران باور بکنند یا نکنند-فقط میترسم که فردا بمیرم و هنوز خودم را نشناخته باشم- زیرا در طی تجربیات زندگی به این مطلب برخوردم که چه ورطهء هولناکی میان من و دیگران وجود دارد و فهمیدم که تا ممکن است باید خاموش شد، تا ممکن است باید افکار خودم را برای خودم نگهدارم و اگر حالا تصمیم گرفتم که بنویسم ، فقط برای اینست که خودم را به سایه ام معرفی کنم - سایه ای که روی دیوار خمیده و مثل این است که هرچه می نویسم با اشتهای هر چه تمامتر می بلعد -برای اوست که می خواهم آزمایشی بکنم: ببینم شاید بتوانیم یکدیگر را بهتر بشناسیم. چون از زمانی که همهء روابط خودم را با دیگران بریده ام می خواهم خودم را بهتر بشناسم. افکار پوچ!-باشد، ولی از هر حقیقتی بیشتر مرا شکنجه می کند - آیا این مردمی که شبیه من هستند، که ظاهرا احتیاجات و هوا و هوس مرا دارند برای گول زدن من نیستند؟ آیا یک مشت سایه نیستند که فقط برای مسخره کردن و گول زدن من بوجود آمده اند؟ آیا آنچه که حس می کنم، می بینم و می سنجم سرتاسر موهوم نیست که با حقیقت خیلی فرق دارد؟من فقط برای سایهء خودم می نویسم که جلو چراغ به دیوار افتاده است، باید خودم را بهش معرفی بکنم »

 ( بوف کور )

نظرات 9 + ارسال نظر
نرگس پنج‌شنبه 27 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 11:17 ب.ظ

بوف کور رو زیاد نگشتم برای پیدا کردنش فقط دانلودش کردم از اینترنت تا مثلا تو تعطیلات میان ترم بخونم...اقا جات خالی... اومدم پرینت بگیرم دیدم ده صفحه گرفت و بعد هم جوهر پرینتر ته کشید...گفتم این ده تا رو بخونم تا بعد کتابشو گیر بیارم چون از کامپیوتر خوندن مصیبته... همین یه صفحه رو خوندم که رفتم تو آشپزخونه به مامان کمک کنم... و همه صفحه ها رو گذاشتم روی کاناپه ...بعد از ده دقیقه که اومدم دیدم داداش کوچیکه پشتشون لگاریتم حل کرده پسر عمه بیست و پنج ساله بنده هم با بقیه اش موشک درست میکنه پرت میکنه اینور و اونور...حالا بماند که چقدر داد زدم سرشون اما همینایی که نوشتی رو تا حالا صد بار خوندم...اما نمیدونم چرا تا میام برم قسمت بعد یه چیزی میشه...کی این طلسم میشکنه خدا میدونه.. ببینم امیر تو تو بخش مناسبتهای تقویم دستی داری...هرچی مناسبته در میاره...دهه

می خواستی یه کتاب رو با پیرینتر چاپ کنی بعد جوهرش تموم نشه ؟؟؟!!!! من هم از این بلا ها سر خواهرم آورده بودم ... نه بابا من توی ثبت احوال کار می کنم :دی

گلی پنج‌شنبه 27 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 11:54 ب.ظ

حرفت فکرمو مشغول کرده.حال بحث ندارم اما.
هنوز نخوندم

کار بد جمعه 28 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 10:41 ق.ظ http://www.karebad.com

این کتاب رو نخوندم .. بازم خوشحالم یه چندتا ژاراگراف ازش خوندم تا نخونده نمیرم .. منم مثله نرگس خانوم قسمتمون نشده بخونیم .

اکبر یکشنبه 30 بهمن‌ماه سال 1384 ساعت 11:39 ب.ظ http://dastanpour.blogsky.com/

"بوف‌کور" و دیگر آثار هدایت نهلیستی را عرضه می‌کند که در عین تعلق‌خاطر به جهان جادویی، از محتوای عرفانی کاملا خالیست و جز مکانِ برزخی نامعلوم، زمان پوچی و بی‌معنایی تکرارهای هذیان آلود نیست …

نرگس چهارشنبه 3 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 02:00 ق.ظ

بالاخره خوندمش...من میگم...حتما برو پیکر فرهاد از عباس معروفی رو بخون... حتما بخون

اطهر چهارشنبه 3 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 01:14 ب.ظ http://brightfire.blogsky.com

در حیرتم از مرام این مردم پست
این طایفه زنده کش مرده پرست

تا هست به ذلت بکشندش ز جفا
تا مرد به عزت ببرندش سر دست


بابک شنبه 6 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 12:54 ب.ظ http://universe-love.persianblog.com/

درود
بابا صادق هدایت.سعی می کنم عید بیام.تو ۴شنبه سوری پاشو بیا.
فعلا.شاد و پیروز باشی

ساغری دوشنبه 8 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 12:24 ب.ظ http://www.saghariii.com

خوندمش ..... نوشته های صادق هدایت رو دوست دارم ...

ورود 13- ممنوع پنج‌شنبه 8 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 07:48 ب.ظ http://www.mamno-13.blogsky.com

از وبلاگتان استفاده کردیم شما هم به ما سربزنید اگر برایتان ممکن میباشد وبلاگهای من را در لینکستان خود قرار دهید تا زیر سایه شما نسیمی به ما برسد و بازدیدکنندگان شما گوشه چشمی به وبلاگ ما داشته باشند پیروز باشید به امید روزی که وبلاگهای من باعث شادی و امید شود=>
http://www.rezanaghizadeh.mg-blog.com
فقط بخاطر دل من جدی بگیر

http://www.emailiranian.persianblog.ir
امتیاز طلایی

http://www.mamno-13.blogsky.com
ورود 13- ممنوع

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد